آوا موویز

پسر دوم مافیا ، كین آناكین ، توسط دشمن مورد تعرض قرار می گیرد و باعث می شود تا از ملاقات با پورشه پیتچایا - دانشجو جوانی كه به عنوان پیشخدمت نیمه وقت در یك م entertainmentسسه سرگرمی استخدام شده بود ، از آنها فرار كند. پورشه صحنه را در تفريحات سرگرمي ديد اما انتظار مي رود به آن توجه زيادي داشته باشد. اما بعد ... کین پیشنهادی داد. اگر پورشه می توانست او را از شر دشمنان نجات دهد ، مبلغ مشخصی را در ازای آن پرداخت می كرد. پورشه که بهترین مدرک هنرهای رزمی را دارد و یک قهرمان جودوی کشور است ، تصمیم می گیرد در این ماجرا شرکت کند و به فرار کین کمک می کند. به دلیل مهارت های جنگی چشمگیر وی ، کین می خواهد پورشه را به عنوان محافظ شخصی خود استخدام کند. پورشه مخالفت کرد و کین را رد کرد ، که برای رسیدن به خواسته خود دست به هر کاری می زد. وی پس از وحشت توسط دشمنان كین و كین ، چاره ای جز موافقت نداشت. پورشه می خواست بخشی از این دنیای خطرناک باشد زیرا می ترسید که فقط شخصی که دوستش دارد ، برادرش پورشه پیتچایا ، آسیب ببیند. پورشه توافق های مضحک کینز را می پذیرد و وارد زندگی با او می شود. هنوز یک رمز و راز وجود دارد که پورشه باید با برخی از اتفاقات بسیار غیر منتظره روبرو شود. علاوه بر این ، صمیمیت با Kinn احساسی آشفته در قلب آنها ایجاد می کند که شروع به لرزیدن و تبدیل شدن به عشق می کند. این مسیر به دلیل مشکلات فراوان و موانع زیادی که برای محک زدن عشق آنها پیش خواهد آمد ، آسان نخواهد بود - او باید ایستادگی کند تا همه مشکلات خود را تحمل کند.

Naret ، وارث ثانویه باشگاه گلف Phunara ، باید فوراً به تایلند برگردد زیرا برادر ناتنی او نارین ناپدید شده است. او با سای ، دستیار شخصی برادرش ، که اولین عشق فراموش نشدنی او است ، ملاقات می کند. ناپدید شدن برادر

داستان معشوقه ای است که پس از تحمل انواع بدرفتاری های همسر شوهرش برای انتقامش برمی گردد. کینه بین دو رقیب عشقی به نزول آنها منتقل می شود و به جنگ بین دو نفر تبدیل می شود.

خیانت همسر بر "صادق بودن" که یکی از مهمترین ارزش های ازدواج است، تاکید می کند. وقتی یک شریک به او خیانت می کند، در نهایت خانواده را از بین می برد. داستان حول محور دو زوج نالایق می چرخد: یک زن اجتماعی معاشقه و شوهر کاملش و یک زن بیمار اما خوش بین و همسر جاه طلبش که برای موفقیت دست به هر کاری می زنند. داستان زمانی پیچیده می شود که آنها با یک مثلث عشقی درگیر می شوند. آیا ترحم تبدیل به عشق می شود؟

دو سال می گذرد و سال تحصیلی جدید دوباره آغاز می شود. و برنامه استعداد همراه با یک معلم جدید شروع میشود تایم ، یک دانش آموز نویدبخش و عضو جدید برنامه استعداد است در حالی که پنگ و گروهش به دنبال تغییر هستند...نبرد نهایی چگونه خواهد بود؟ چه کسی پیروز خواهد شد؟ آیا پنگ و همراهانش می توانند دوستی و آرمان های خود را حفظ کنند؟ آیا آنها می توانند مدیر سوپوت را شکست دهند؟

سوداپا یه بچه پولدار لوسه که همیشه هر چی خواسته بدست آورده به جز پیتایا(پیت) پسرخونده ی پدرش. به نظر سوداپا ، پیت در سطح پایینتری از خودشه و واسه همین فک میکنه میتونه به پیت دستور بده و پیت هم باید گوش به فرمانش باشه. سوداپا به روشای مختلف و بچه گانه تلاش میکنه عشقشو به پیت نشون بده و اونو عاشق خودش کنه ولی پیت بهش بی توجه و تسلیم کارا و روشای احساسی و تحریک کننده ی سوداپا نمیشه و سعی میکنه با عصبانی کردنش، این مسخره بازیا رو تموم کنه. درواقع پیت عاشق دوس دخترش، راویه و میخواد با اون ازدواج کنه بخاطر همین پیشنهاد ازدواج سوپیدا رو رد میکنه .از اونجایی که دختر قصه ی ما جواب رد تو زندگیش نشنیده نمیتونه تحمل کنه و تصمیم میگیره انتقام بگیره و بالاخره با رسوایی که به بار میاره، پیت مجبور میشه، برای احترام به پدرخونده اش و آبروی سوپیدا، با سوپیدا ازدواج کنه اما به راوی قول میده به زودی از سوپیدا جدا بشه و با اون ازدواج کنه .....

داستانی موازی تا When We Meet Again (2019). داستان چگونگی آشنایی وین و تیم از طریق باشگاه شنا را بیان می کند و در نهایت به ایجاد رابطه می پردازند. آنها روابط خود را رشد می دهند در حالی که وین به تیم کمک می کند تا با آسیب دوران کودکی خود مقابله کند و تیم به وین کمک می کند احساس تعقیب کند.

یک برنامه ی دوست یابی واقع گرایانه که تو اون مردا و زنای تنها که دوست دارن ازدواج کنن دور هم جمع میشن و برای پیدا کردن عشق تلاش میکنن